به نظر می رسد که اسلام و همچنین «پاکستان» اغلب در این کشور در معرض تهدید قرار می گیرند. و برای "دفاع" از هر دو، در واقع از هر دو، همیشه به مذهب، ملی گرایی و سنت استناد می شود.
مردم را متهم به غیر اسلامی بودن، به غیر وطن پرستی و به خلاف سنت بودن متهم می کنند. از ساختارهای سنتی قدرت تقریباً در همه حوزهها در پاکستان دفاع میشود.
جدیدترین نمونه از این نامه نامه ای است - که متعاقباً توسط HEC "پس گرفته شد" - در مورد آن که دکتر شیستا سهیل، مدیر اجرایی کمیسیون آموزش عالی (HEC) به موسسات آموزش عالی در کشور نامه نوشته است. در واقع یک مثال اساسی است.
دکتر سهیل مستقیماً ارزشهای دینی و ملی گرایانه را مورد استناد قرار میدهد از ارزشهای فرهنگی و اخلاقی که توسط دین ما تعیین شده است، مفاهیمی که در فرهنگ، ارزشها و سنتهای ما نهفته است، بنابراین ایدئولوژی ملت را حفظ میکند و یک مفهوم کامل قطع ارتباط با ارزشهای فرهنگی اجتماعی و فرسایش هویت اسلامی کشوراست. او می نویسد کسانی که جشنواره هندو هولی را جشن می گرفتند، از منافع شخصی که از آنها برای اهداف خود استفاده می کنند آگاه نبودند.
این در مورد دانشجویانی است که جشنواره هولی را در یک دانشگاه محلی جشن گرفتند. دکتر سهیل می گوید اینطور به نظر می رسد که گویی یک رویداد بزرگ رخ داده است و دین و کشور ما با تهدید بزرگی از جانب کسانی مواجه است که ساده لوح هستند و نمی دانند که توسط منافع شخصی که می خواهند به پاکستان آسیب برسانند مورد استفاده قرار گرفته است.
آیا تعجب آور نیست که کمی رقصیدن و پرتاب رنگ توسط چند مرد و زن جوان چقدر می تواند نگرانی ایجاد کند؟ آیا دینی با تاریخ 1400 ساله، مذهبی که بیش از یک میلیارد نفر در سرتاسر جهان از آن پیروی می کنند، می تواند با آواز و رقص چند ده نفر "تهدید" شود؟
ناسیونالیسم یک ملت 240 میلیونی هم توسط این چند نفر تهدید می شود. به نظر می رسد که ما در خطر از دست دادن ارزش های اجتماعی فرهنگی و هویت مسلمان خود هستیم.
آیا این شگفت انگیز نیست که کمی رقصیدن و پرتاب رنگ چقدر می تواند نگرانی ایجاد کند؟
اما این جهان بینی عجیب در میان بسیاری به خصوص صاحبان قدرت مشترک است. «پاکستانیات» زمانی که درباره وقایع حوالی سال 1971 بحث می شود یا سمیناری درباره بلوچستان اعلام می شود، در معرض تهدید قرار می گیرد. گفتوگو بین مذاهب در جایی که پیروان مذاهب مختلف برای شرکت در میزگرد دعوت میشوند، دشوار است. تراجنسیتی ها فقط به خاطر وجودشان یک تهدید هستند. در حالی که شورای برنامه درسی ملی ایجاد برنامه های درسی، کتاب های درسی اخلاق برای بسیاری از مذاهب را جشن گرفته است، آنها جرأت نمی کنند افراد وابسته به مذهب احمدی را به جلسات خود دعوت کنند یا روی برنامه درسی برای کودکان آن جامعه کار کنند. زیرا همه اینها تهدید کننده دین و کشور تلقی می شوند.
حتی بحث در مورد برنامه درسی واحد ملی بیشتر در مورد اسلام و مطالعات پاکستان بود، هرچند که در مورد برابری و فرصت های برابر بحث های زیادی وجود داشت. با این حال، تمرکز یکسان است: چگونه میتوانیم به طور مؤثر به دانشآموزان تلقین کنیم، در حالی که از تفکر انتقادی صحبت میکنیم و از یادگیری بیدرنگ و تولید مثل صرف دور میشویم؟
اما اسلام، پاکستان و فرهنگ و سنتهای ما تنها زمانی "تهدید" نمیشوند که مسائل بزرگتر و عمیقتری مانند بلوچستان یا 1971 مورد بحث قرار گیرد. آنها تهدید می شوند حتی اگر دختری در معرض دید عموم از پسری خواستگاری کند.
در برخی موارد، حتی اگر زن و مرد، دختر و پسر با یکدیگر تعامل داشته باشند، سنت های ما تهدید می شود. در چند سال گذشته بخشنامههای زیادی از مسئولان دانشگاه دیدهایم که میگویند زن و مرد نباید با هم صحبت کنند یا در محوطه دانشگاه همدیگر را ملاقات کنند، یا اگر همدیگر را ملاقات کردند، باید فاصله بین آنها باشد.
همچنین محدودیتهای زیادی برای پوشش زنان در دانشگاه وجود دارد. شلوار جین ابزار اصلی براندازی است. زنانی که شلوار جین می پوشند نه تنها دین، ملی گرایی و فرهنگ و سنت ما را تهدید می کنند. برای بعضی ها هم عامل زلزله هستند!
فقدان فضا برای بحث و به ویژه بحث انتقادی در هنگام استناد به ارزش ها و سنت ها و فرهنگ دینی و ملی گرایانه، موضوعی جدی است. در اینجا یک احساس قوی وجود دارد که «دلیل ما این نیست که چرا وظیفه ما این است که انجام دهیم یا بمیریم.
جالب اینجاست که تقریباً در همان جمله ای که نقض دین یا سنت ذکر شده است - و آنها بهانه ای برای سرکوب فکر یا اعمال می شوند - همچنین این خواسته وجود دارد که به دانش آموزان نحوه تفکر انتقادی آموزش داده شود و در معرض روش های تحقیق علمی قرار گیرند.
دکتر سهیل می گوید: من گفتم که این یک مثال اساسی بود توصیه می شود که موسسات عالی ممکن است محتاطانه از تمام این فعالیت هایی که آشکارا با هویت و ارزش های اجتماعی کشور ناسازگار است فاصله بگیرند و در عین حال اطمینان حاصل کنند که دانشجویان و اساتید خود را به شدت درگیر می کنند. در فعالیتهای آکادمیک، بحثهای فکری و یادگیری شناختی، علاوه بر شناسایی، ایجاد و پرورش راههایی برای فعالیتهای فوق برنامه و گفتمان عقلانی بهتر از این نمی شد.
«تحقیقات آکادمیک» و «مناظره های فکری» نمی توانند بدون آزادی سؤال کردن، عقب راندن، مشارکت کردن اتفاق بیفتند. اگر مردم نتوانند مواضع متفاوت، متمایز و اغلب متضاد در مورد مسائل اتخاذ کنند، نمی توانند اتفاق بیفتند.
همچنین نمی توان در برخی زمینه ها تفکر انتقادی داشت. تفکر انتقادی در فیزیک ممکن نیست و نیز در مطالعات پاکستان یا اسلام شناسی هم امکان پذیر نیست. اگر بحث را در یک حوزه ببندیم، روی بحث در حوزه های دیگر هم تاثیر دارد.
برخی ممکن است احساس کنند که مشاهده هولی ربطی به بحث های فکری ندارد و همین امر در مورد کدهای لباس و اختلاط زن و مرد نیز صدق می کند. اما این کار را می کند. به سمت ذهنیت می رود، به «فضایی» می رود که برای تفکر، بحث و پرسش وجود دارد یا ندارد.
اگر همانطور که دکتر سهیل می گوید، ما باید جوانان کشور را آماده کنیم تا اداره کشور را در دست بگیرند، محدودیت های فکری و عملی در هر زمینه ای، بدون بحث و ایجاد یک دموکراسی "مشاهده ای" وجود دارد که ناگزیر به شکست خواهد شد.
منبع:
نظر شما